قصدم فریب حاج قاسم بود!
رونوشت: کانال تلگرامی  Kamenei_Book بخشی از کتاب «آن بیست و سه نفر» نوشته احمد یوسف‌زاده را منتشر کرده است.

«آن بیست و سه نفر» کتابی است که مورد تمجید رهبر معظم انقلاب قرار گرفته ایشان خواندن آن را توصیه کرده‌اند. در بخش‌هایی از این کتاب می‌خوانیم:

روز اعزام رسیده بود و قاسم سلیمانی که جوانی جذاب بود و فرماندهی تیپ ثارالله را برعهده داشت، دستور داده بود همه نیروها روی زمین فوتبال جمع شوند... قاسم میان نیروها قدم می‌زد و یک به یک آنها را برانداز می‌کرد. او آمده بود نیروها را غربال کند. کوچک‌ترها از غربال او فرو می‌افتادند.

فرمانده تیپ نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد و اضطراب در من بالاتر می‌رفت. زور بود که از صف بیرونم کند و حسرت شرکت در عملیات را بر دلم بگذارد. در آن لحظه چقدر از حاج قاسم متنفر بودم. این کیست که به جای من تصمیم می گیرد که بجنگم یا نجنگم؟ دلم می‌خواست حاج قاسم می‌فهمید من فقط کمی قدم کوتاه است؛ وگرنه شانزده‌ سال سن کمی نیست. دلم می‌خواست جرأت داشتم بایستم جلویش و بگویم:«آقای محترم! شما اصلا می‌دونید من دو ماه جبهه دارم؟...» اما جرأت نداشتم.

با خودم فکر می‌کردم کاش ریش داشتم. به کنار دستی‌ام که هم ریش داشت و هم سبیل غبطه می‌خوردم! لعنت بر نوجوانی! که یقه مرا در آن هیری بیری گرفته بود. هیچ مویی روی صورتم نبود... باید صورت لعنتی‌ام را به سمتی دیگر می‌چرخاندم که حاج قاسم نبیندش. اما قدم چه؟ یک سر و گردن پایین‌تر بودم؛ درست مثل دندانه شکسته شانه‌ای میان صفی از دندانه‌های سالم. باید برای آن دندانه شکسته فکری می‌کردم.

در ادامه این بخش آمده است: سخت بود اما روی زانوهایم کمی بلند شدم؛ نه آن قدر که حاج قاسم فکر کند ایستاده‌ام و نه آنقدر که ببیند نشسته‌ام. حالتی میان نشسته و ایستاده بود؛ نیم‌خیز. از کوله‌پشتی‌ام برای رسیدن به مطلوب که فریب حاج قاسم بود، کمک گرفتم. باید آن را همان سمتی می‌گذاشتم که محل عبور فرمانده بود و گردنم را به سمتی مخالف نگاه حاج قاسم می‌چرخاندم. کلاه آهنی هم بی‌تأثیر نبود. کلاه آهنی بزرگ و کوچک ندارد. تک‌سایز است. این امتیاز بزرگی بود که من در آن لحظه داشتم.

با اجرای این نقشه هم مشکل قدم و هم مشکل بی‌ریشی‌ام حل شد. مانده بود دقت حاج قاسم؛ که دقت نکرد. رفت و نام من در لیست نهایی اعزام ماند؛ لیستی که به افراد اجازه می‌داد در ایستگاه راه‌آهن پا روی پله‌های قطار بگذارند و با افتخار سوار شوند.
 
سردار سلیمانی:
 

 سردار سلیمانی در چهلمین روز عروج شهید نصیری گفت: کدام دیپلماسی می‌تواند کار خون شهید نصیری و تقوی و همدانی و صدها شهید دفاع را انجام دهد؟

به گزارش فارس، سردار حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مراسم اربعین سردار نصیری حضور یافت و طی سخنانی اظهار داشت: این مجلس دو شانیت دارد، اول پاسداشت شخصیت شهید و وجه دوم مربوط به آن چیزی است که این شهید در راهش شهید شد.

سردار سلیمانی ادامه داد: شهید نصیری از بدو تاسیس تا تجهیز و جهاد و شهادت در کنار سپاه بدر عراق بود و این یعنی وفاداری، البته این تلاشها را بصورت گمنام انجام می‌داد و از اولیا الهی بود و در جامعه ما مخفی بود.

فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تصریح کرد: اقدامات دیپلماسی خیلی اقدامات خوبی است و از آن استفاده می‌کنیم اما برخی گره‌ها و حل مشکلات فقط با دیپلماسی حل نمی‌شود و اتفاقات دیگری است که از همه رفتارهای دیپلماسی عبور می‌کند و پیوندها ایجاد و یخ‌ها را اب می‌کند و خون شهید نصیری از این موارد است.

وی تاکید کرد: کدام دیپلماسی می‌تواند کار خون شهید نصیری و تقوی و همدانی و صدها شهید دفاع را انجام دهد؟

سردار سلیمانی اظهار داشت: پدیده سیاه و شومی به نام داعش، فکری بسیار خطرناک است که خسارت بزرگی به عالم اسلام زد و جهان اسلام غیر از خسارت های اولیه اش در دوره خوارج حادثه ای به این تلخی که اتش در خانواده اسلام به وجود بیاورد در این حجم خسارت به خود ندیده است.

فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران با بیان اینکه تقدیر این بود شهید تقوی اولین سردار ایرانی در عراق باشد و بعد از او سرداری با همان خصوصیت یعنی سردار نصیری هم به شهادت برسد، یادآور شد: او در دفاع مقدس مثل یک پدر و برادر مهربان در لشکر بدر حمایت می‌کرد؛ همان جوانانی که از دست صدام فرار کردند، این لشکر شجره طیبه ای شد که موفقیت های دیگری برای عراق ارمغان آورد.


برای مشاهده ادامه مطلب این پست اینجا را کلیک کنید

تعداد صفحات : 33
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 33 صفحه بعد